دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

نمیدونم از کجا شروع کنم...


درست هفته ی آخر اسفند بود که ازم جزوه خواست

وقتی اومدی سرقرار (با کلی تاخیر) زمان متوقف شد

آدمها حرکت نمیکردن...

چشمهام قفل شده بود...

مغزم دستور نمیداد...

تو حرف میزدی و من محو تماشای تو شده بودم

وقتی جزوه های کپی شده رو بهت دادم

تو یه رانی پرتغال خریده بودی...

هنوز قوطیش رو دارم

هنوز مزه اش زیر زبونمه

هنوز چشمام قفله

هنوز مغزم دستور نمیده

هنوز عاشقتم

شین زو