سرفه می کنم ، بیرون نمی پرد .. سکوت بدی در گلویم نشسته
این روزها دلم که می گیرد
نگرانت می شوم
و می دانم اینهمه ابر را
برای قشنگی گوشه ی آسمان نگذاشته اند
سلام سلام سلام....
امروز شدش چنمین؟؟؟؟؟
میدونم که خوب میدونی عزیزدلم...
روزای خوبی رو گذروندیم با همه خوبو بدی هاش با همه دردو غماش با همه ناراحتیاش...
این چندوقته خیلی سختی کشیدیم خیلی عزیزدلم ...
کلی مریضیو ....
بماند ....
ممنون که خیلی چیزارو تحمل کردی ممنونم ازت
خدایا شکرت بخاطرهمه چیزایی که بهم دادی وندادی خدا جون....
راه که میروی ، عقب می مانم !
نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم !
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم !
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . .
تو فقط برای منی . . .
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم
وقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست
و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم
ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برس
گفتند بر تلخی ها چشم ببند و
صبور باش.
روزی بالاخره
آنهمه شادی پنهان صدایت می زنند...
حالا سالهاست
با چشمان بسته می روم
می شمارم
و فریاد می زنم...
"بیاااااااااا م م م" ؟