دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

دوازدهم....

دوازده فروردین 72بود ساعت حدود یک ظهر بود بهم اس دادی گفتی بقیه جزوه ها اماده شده اگه میخوای براتون کپی بگیرم....

دستم بند بودبا یکم تاخیر جواب دادم....

ازت تشکر کردم وگفتم ممنون میشم عزیزم....

نمیدونم چی شد.....

هیچ وقت فکرنمیکردم که بیای بهم پیشنهاد دوستی بدی ....

آخه برعکس تو که پراز انرژی بودی تو یونی من ساکت بودم وسعی میکردم کمتر با بقیه باشم...

قرار شد من فکر کنم....

باورت نمیشه هنگ هنگ بودم.....

توصیفش خیلی سخته ....

باهم کلی حرف زدیم از ستاره ها اسمون گرفته تا خودمو خودت.....

ساعت دوازده روز سیزدهم بود که ......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد