دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام

چشم هایم را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم سودی نداشت،توهمان بودی که باید دوستت میداشت

فرخی یزدی 001

روزها باید که تا گردون گردان یک شبی عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن


هفته ها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن


ماه ها باید که تا یک پنبه دانه زآب و گل شاهدی راحله گردد یا شهیدی را کفن


سال ها باید که تا یک کودکی از ذات طبع عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن


عمرها باید که تا یک سنگ خاره زآفتاب در بدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن


قرن ها باید که تا از لطف حق پیدا شود بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن



فرخی یزدی

نظرات 1 + ارسال نظر
عمو علی یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:45 http://forghanialiakbar.blogfa.com/

سلام

[گل][گل][گل][گل][گل]

این روزها چیزی کم است انگار همه چیز خوب است ولی.... ...
چیزی کم است
چیزی مثل یک حس
مثل شوق بیدار شدن یک صبح بهاری
مثل دلتنگی
مثل یک دلهره ی ناب
این روزها انگار چیزی درونم گم شده
همه چیز خوب است
اما....

حال ما خوب است
اما
تو باور نکن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد