-
دل شکسته...
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 18:01
شیشه ای میشکند یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟ یک نفر میگوید: شاید این رفع بلاست دیگری میپرسد شیشه پنجره را باد شکست؟ دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید از خودم میپرسم" ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.
-
کاش...
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 17:28
<<شعری از مریم حیدر زاده>> کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانهها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش وقتی آسمان بارانی است از زلال چشمهایش تر شویم کاش دلتنگ شقایقها شویم به نگاه سُرخشان عادت کنیم کاش شب وقتی که تنها میشویم با خدای یاسها خلوت کنیم کاش گاهی در مسیر زندگی...
-
حرفهای ناگفته........
جمعه 31 خردادماه سال 1392 18:46
-
احساس کردم....
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 01:55
احساس کردم ... نخستین بار زیرقطره های باران ... درپهنای دل غمناک آسمان ... ودرآن هوای سوزناک در کنار برگ های زردوباران خورده ی درختان با تمام یاس و ناامیدی ام تورا احساس کردم... احساس کردم با آغوش گرم وآرامت وبا بوسه های آتشین و پرمهرت و نفس های عطرآگین و وسوسه انگیزت... احساس کردم... عشق را... بودن را... و... معنای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 01:19
کاترین اشتون در نشست آتی 1+5 خطاب به سعید جلیلی : سعید من فکر کنم دیگه با نشست به نتیجه نمیرسیم ... بیا دراز بکشیم... ! . . . . شین زو دیپلماسی فعال !!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 01:15
زن به شوهر: اگه من ازت جدا شم چی میشه؟ مرد: دیوونه میشم زن: نمیری دوباره زن بگیری؟ مرد: والا به دیوونه اعتباری نیست !
-
بی پولی....
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 00:54
باهمکاری نیما یوشیج : آخر برج شد ست زیر اقساط و بدهکاری ها باز دارد کمرم می شکند غصّه می ریزد در چاه دلم من فرو رفته چو خر توی گلم غم زندان ،غم برگشتن چک خواب در چشم ترم می شکند.... *** نگران با من اِستاد ه زنم لرزه افتاد ه ز ترسش به تنم چونکه بی پولم و باز ظرف چینی را بر فرق سرم می شکند..... زرت من قمصور است پول...
-
ای کاش...........
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 00:28
-
نمیدونم....
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 00:16
-
کاش...
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 16:23
کاش … کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند … اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام … سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!! دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید … بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند … بزرگ...
-
من نمیخوام...
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 20:00
-
"سهراب سپهری"
جمعه 17 خردادماه سال 1392 23:45
پشت کاجستان برف. برف، یک دسته کلاغ. جاده یعنی غربت. باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب. شاخ پیچک و رسیدن و حیاط. من، و دلتنگ، و این شیشه ی خیس. مینویسم، و فضا. مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک. یک نفر دلتنگ است. یک نفر میبافد. یک نفر میشمرد. یک نفر میخواند. زندگی یعنی: یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشیها...
-
فرقی نمیکند....
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1392 15:59
امروز هشتمین روزه..... فرقـی نمـی کند !! بگویم و بدانـی ...! یا ... نگویم و بدانـی..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جای جهان جا داری ...! جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.: دلــــــــــــــم.....!!!
-
مبارک...
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 22:01
ماهگردمون مبارک عشق قشنگم..... دوست دارم یه دنیا..... ایشالله خدا غمامونو از بین ببره و شادی رو بهمون هدیه بده... ازطرف خانومت و آمیتیس
-
فقط برای تو...
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 20:51
-
عشق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 03:03
عشق یعنی...! عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن *************** عشق یعنی...! عشق یعنی انتظار و انتظار...
-
فرخی یزدی 001
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 02:33
روزها باید که تا گردون گردان یک شبی عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن هفته ها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن ماه ها باید که تا یک پنبه دانه زآب و گل شاهدی راحله گردد یا شهیدی را کفن سال ها باید که تا یک کودکی از ذات طبع عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن عمرها باید که تا یک سنگ خاره...
-
با من قدم بزن....
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 02:27
تقدیم به تو که بهترینی و عاشقتم... به تو که وقتی یه لحظه نیستی، انگار غم دنیا رو دلم نشسته... میدونم که این آهنگو خیلی دوست داری... با من قدم بزن، حالا که با منی حالا که بغضی ام حالا که سهممی با من قدم بزن، میلرزه دست و پام بی تو کجا برم، بی تو کجا بیام دست منو بگیر، کنار من بشین من عاشق توام، حال منو ببین از دلهره...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 02:10
ساعت دوازده دوازدهم بود یا ساعت صفر سیزدهم فروردین ماه قبول کردی قبول کردم و الان بیست سال و یک ماه و سی روزه از اون شب (صبح) میگذره
-
دوازدهم....
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 02:02
دوازده فروردین 72بود ساعت حدود یک ظهر بود بهم اس دادی گفتی بقیه جزوه ها اماده شده اگه میخوای براتون کپی بگیرم.... دستم بند بودبا یکم تاخیر جواب دادم.... ازت تشکر کردم وگفتم ممنون میشم عزیزم.... نمیدونم چی شد..... هیچ وقت فکرنمیکردم که بیای بهم پیشنهاد دوستی بدی .... آخه برعکس تو که پراز انرژی بودی تو یونی من ساکت بودم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 01:48
نمیدونم از کجا شروع کنم... درست هفته ی آخر اسفند بود که ازم جزوه خواست وقتی اومدی سرقرار (با کلی تاخیر) زمان متوقف شد آدمها حرکت نمیکردن... چشمهام قفل شده بود... مغزم دستور نمیداد... تو حرف میزدی و من محو تماشای تو شده بودم وقتی جزوه های کپی شده رو بهت دادم تو یه رانی پرتغال خریده بودی... هنوز قوطیش رو دارم هنوز مزه...
-
چقدر...
شنبه 11 خردادماه سال 1392 23:35
چقدر دوست دارم دستهای مردانه ات را که دستهای کوچکم را در آن جا میدهی و نوازش میکنی تا بفهمم تو کنارم هستی، ومن تکیه گاهی مطمئن دارم... مرد من...
-
حرفهای...
شنبه 11 خردادماه سال 1392 23:33
حرفهای زیادی بلد نیستم . . . من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم . . . کودکانه تر از آنچه فکر کنی....
-
سلااااااااااااااااااااااااااااام......
شنبه 11 خردادماه سال 1392 23:23
سلام دوستای گلم .... امروز تصمیم گرفیتم یه وبلاگ بسازیم وتوش خاطراتو دلتنگی هاوشادی وغصه های خودمونو(خودمو عشقمو)بنویسیم ... ازکجا شروع شدو الان کجای راهیم.....(فضولی ممنوع ) مهم اینه الان کجاییم.... البته شاید بعدا تعریف کردیم براتون... تنهامون نزارید